شعر و سبک مداحی

مشخصات بلاگ

سبکهای زیبای مداحی را با شعرهای جدید، به روز رسانی می کنیم.
مداح های محترم می تونن سبک مورد نظرشون، و مضمون و موضوع رو به ما بگن تا به لطف خدا با یک شعر درخور، تقدیمشون کنیم
کارهامون رو هم نقد کنید، ان شالله بهتر می شیم
مخلص همه نوکرهای اباعبدالله
استفاده از مطالب این وبلاگ هم با ذکر دعای فرج، دعا برای اموات شاعر، طلب شهادت و سربازی امام عصر(عج) برای خودمون و نسلمون، بلامانع هست

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

تا علی عارف و تا فاطمه اش عارفه است
نمک سفره ی این خانه فقط "عاطفه" است
زندگی صرف جهیزیه و مهریه که نیست
" ِمهر" مهریه ی شاهانه ی این طایفه است

م.کاظمی نیا



فضای شهرمدینه دوباره روحانی است

 نماز پنجره هایش چقدر عرفانی است

 

 مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب

 در آسمان و فلک جشن نور افشانی است

 

 عجب شبی ! همه جا ریسه بسته جبرائیل

 عجب شبی ! همه ی کهکشان چراغانی است

 

 ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت

 چقدر سفره ی این بزم پهن و طولانی است !

 

 فرشته ها سرشان گرم رقص و...؛ میکائیل

 به فکر پخت و پز ِ سوروساتِ مهمانی است

 

درون سفره مِی ناب و ساغر آوردند

کلیم و خضر دلی از عزا در آوردند

 

ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد

 گرفته اند حسودان کور دل غمباد

 

 وضو گرفته و با احترام باید گفت:

 -جناب حضرت داماد ، شاخه ی شمشاد-

 

 تمام آینه های مدینه غش کردند

 نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد

 

 کلید باغ جنان را خدا مراسم عقد

 به این عروس سر ِ سفره زیر لفظی داد

 

 ترانه ی لب داوود خوش صدا این است:

 علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد

 

خدا به حور و ملک گفت تا که دف بزنند

بس است گفتن تسبیح و ذکر، کف بزنند

متاسفانه نام شاعر رو نمی دونم



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۳ ، ۰۶:۴۹
ابن الزهرا
پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۵۵ ق.ظ

شهادت امام جواد

سبک خاصی رو خودم کار نکردم. شعری بدستم رسید که می ذارم براتون



یا جواد الائمه(ع)

کسی خبر نشد از غربت نهانی من

نیامده به سرم بهر همزبانی من

فقط غریب مدینه غم مرا فهمد
که همسرم شده در خانه خصم جانی من

کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بینی
کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من

برای مادرم انقدر گریه کردم تا
غم جوانی اش امد سر جوانی من

بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم
به جلوه آمده در وقت قد کمانی من

بیا و در رخ من روی مادرت را بین
کبود گشته چو او روی ارغوانی من

میان هلهله ها گمشده نوای دلم
ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من

چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید
عیان بود ز مچ پای ریسمانی من

هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین
رسید تا که کند کار سایه بانی من

سلام بر بدن بی عزیز خدا
سلام بر تن عریان سیدالشهدا







حریف زخم زبان ها نمی شود

اصلا جگر که سوخت مداوا نمی شود

گریه مکن بهانه به دست کسی مده

با گریه هات هیچ مداوا نمی شود

خسته مکن گلوی خودت را برای آب

با آب گفتن تو کسی پا نمی شود

اینقدر پیش چشم کنیزان به خود مپیچ

با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود

گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود

در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود

با ور نمی کنم به در نگرفته است صورتت

این جای تنگ و ... این قدو بالا... نمی شود

با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند

جز هلهله جواب مهیا نمی شود

با غربتی که هست تو غارت نمی شوی

نیزه به جای جای تنت جا نمی شود

خوبی پشت بامک همین است ای غریب

پای کسی به سینه ی تو وا نمی شود

علی اکبر لطیفیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۳ ، ۱۱:۵۵
ابن الزهرا